متن آهنگ راز از حمید هیراد

گفتم که شبی سوی خدا برگردم از پیچ و خم راه خطا برگردم
نزدیکتر از حبل ورید است به من بی او که نرفتم کجا برگردم
با عشق اگر غرق نشاطم کردن با عقل دچار احتیاطم کردن
تا اینکه قدم به راه کج بگذارم ابروی تو را پل صراطم کردن
سلطان جهانی و به خود مینازی بازار بهشت و دوزخت میسازی
من گرمی بازار تو را میخواهم شادم که مرا در آتشم اندازی

آن موی سیاه چپنگ باید بخورد از خون من و تو رنگ باید بخورد
در سجده به دوست راز زیباییست هر روز سرت به سنگ باید بخورد
سلطان جهانی و به خود مینازی بازار بهشت و دوزخت میسازی
من گرمی بازار تو را میخواهم شادم که مرا در آتشم اندازی